وقتی تو رو دیدم

15:16 1402/9/5 - Writer

کم کم هوسم بیشتر و بیشتر میشد. دیگه میخواستم برم سمتش. میخواستم بهش یه حال حسابی بدم، ولی وقتی توی چشماش نگاه میکردم هول میشدم...

   


 

 

صدای پریدن کسی توی استخر منو بیدار کرد

+ عجب ها... یه ساعت می‌خواستیم بیشتر بخوابیم. اینم به هم خورد

از تخت بلند شدم غر بزنم که یه دفعه پریسا رو توی استخر دیدم. اصلا فکر نمی‌کردم دوست خواهرم اینقدر توی ویلامون راحت باشه.

وقتی که منو دید شیطونی کرد و از استخر اومد بیرون. بدن براقش رو برای من تکون میداد منم نمی‌تونستم تحمل کنم. سنیه های جذابش منو دیوونه میکرد

توی دلم گفتم:

+ چقدر این دختر جذابه... چیزی نمونده که برم سمتش...

یه دفعه گرم گرفتیم..

- صبحت بخیر... از خواب بیدارت کردم؟ ببخشید دیگه هوا خیلی خوب بود گفتم یه آب تنی کنم

+ تن جذابی داری

- از من خوشت اومده؟

+ نه

- دروغ میگی. از راست شدنش مشخصه که حπشری شدی

+ ببینم وقتی منو میبینی تو هم حπشری میشی...

پیرهنمو در آوردم و دستی روی بازوهام کشیدم. فقط به من زل زده بود.

یه دفعه دیدم دستش رو ...

 

لایک کنید❤️